۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

۱۸ - کهف که(غار)


                                            سورة الكهف
                                    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
بنام خدا رحمت کنندۀ رحم کننده
الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا ۜ﴿١﴾
ستایش مخصوص خداست, کسی که کتاب را بر بندۀ خود نازل کرد و برای آن انحرافی قرار نداد ﴿۱﴾

 قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿٢﴾
(کتابی) استوار . تا خشمی سخت از نزد او را هشدار دهد و بر مومنانی که عمل شایسته انجام میدهد بشارت دهد, که حتماً برای آنها پاداش خوبی وجود دارد ﴿۲﴾

 مَّاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا﴿٣﴾
 در آن (پاداش خوب) تا ابد مانده گاران هستند ﴿۳﴾

 وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّـهُ وَلَدًا ﴿٤﴾
 و هشدار دهد به کسانی که گفتند خدا فرزندی بر گرفته است ﴿۴﴾

مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ ۚ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ ۚإِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا ﴿٥﴾ 
چیزی را (گفتند) که بر آن علمی ندارند و نه برای پدرانشان (چنین علمی وجود داشته) کلمۀ بزرگی است که از دهانهایشان خارج می شود آنها چیزی غیر از دروغ نمی گویند ﴿۵﴾

 فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا ﴿٦﴾
 شاید تو بر اثر افسانه های آنها (خرافاتی که به آن اعتقاد دارند) جانت را از دست بدهی و متاسف هستی که چرا به این سخن (قرآن) ایمان نمی آورند ﴿۶﴾

 إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿٧﴾ 
 البته ما آنچه را که در زمین است برایش آرایشی قرار دادیم تا آنها متوجه شوند که کدامیک از آنها در عمل کردن نیکوتر است ﴿۷﴾

وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا ﴿٨﴾
  و البته ما قرار میدهیم که آنچه بر آن (زمین ) است از بیخ کنده شده و  به خاک تبدیل گردد ﴿۸﴾

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا ﴿٩﴾
 آیا چنین محاسبه کردی که اصحاب کهف و رقیم از آیات ما در تعجب (شگفتی) بودند ؟ ﴿۹﴾

 إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿١٠﴾
 وقتی که آن جوانان بسوی غار پناهنده شدند و گفتند: ای پروردگار ما از جانب خودت رحمتی به ما بده و برای ما از کارمان (هدایت) رشد را آماده کن ﴿۱۰﴾

فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا ﴿١١﴾
 و بر گوشهایشان بستیم (پوششی را که نشنوند) به تعداد سالها (که در غار بودند) ﴿۱۱﴾

 ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿١٢﴾
 سپس آنها را بر انگیختیم البته ما می دانیم کدامیک از دو گروه مدتی را (که در غار) سپری کرده بودند بهتر شمرده است ﴿۱۲﴾
نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ﴿١٣﴾
 ما به حقیقت برای تو از اخبار آنها (اصحاب کهف) قصه میگوییم . آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم ﴿۱۳﴾

وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَـٰهًا ۖ لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿١٤﴾
 و وقتی قیام کردند(بپا خواستند) و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است و ما هرگز الهه ای غیر از او را نمیخوانیم  قلبهایشان را قوی کردیم (و گفتند اگر چنین کاری کنیم) قطعآ در آن هنگام سخنی به دور از حقیقت گفته ایم ﴿۱۴﴾

 هَـٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً ۖ لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ ۖ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا ﴿١٥﴾
 اینها قوم ما هستند که غیر از او خدایانی گرفته اند چرا هیچ دلیل روشنی برای (باورهای غلطشان) نمی آورند و چه کسی ستمکارتراز کسی است که بر خدا دروغ بندد؟ ﴿۱۵﴾

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا ﴿١٦﴾
 و وقتی از آنها (قوم مشرک) و آنجه را که غیر از خدا  میپرستیدند دوری کردید به سمت غار پناهنده شوید زیرا پروردگارتان از رحمتش برایتان می گشاید و برای شما از کارتان تکیه گاه آماده میکند (که از آن کمک بگیرید) ﴿۱۶﴾
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ ۗ مَن يَهْدِ اللَّـهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا ﴿١٧﴾
 و خورشید را می بینی وقتی که طلوع میکند از غار آنها بسمت راست روی بر می تابد و وقتی غروب میکند از آنها به سمت شمال برچیده میشود و آنها (اصحاب کهف)در شکاف کوه (دور از دسترس) از آن (خورشید) بودند آن از آیات خداست هر کس را که خدا هدایت کند او هدایت یافته است و آنکس را که گمراه سازد تو دیگر هرگز نمی توانی برای او سرپرست و راهنمایی کننده ای پیدا نمی کنی﴿۱۷﴾

 وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿١٨﴾
 و می پنداری که آنها بیدار هستند و در حالی که آنها خواب بودند و ما آنها را به سمت راستو به سمت چپ  بر می گرداندیم و سگشان آرنجهایش را بر در غار بر زمین گذاشته بود آگر بر آنها دسترسی پیدا میکردی به فرار از آنها روی می گرداندی و از (دیدار) آنها از ترس پر می شدی﴿۱۸﴾

وَكَذَٰلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ ۚ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ ۖ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۚ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَىٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا ﴿١٩﴾
  و به آنگونه آنها را بر انگیختیم تا بین خودشان سوال کنند . گوینده ای از آنها (اصحاب کهف) گفت :  چه مدت زمان (در غار) ماندید ؟ گفتند : یک روز یا بخشی از یک روز را (در غار) مانده ایم . گفتند : پروردگارتان به مدت زمانی که مانده اید داناتر است پس یکی از خودتان را با پولهایتان به سمت شهر بفرستید تا ببیند کدام خوردنی پاکیزه تر است وبرایتان از آن (خوردنی ها) روزی بیاورد و باید (با مردم) مدارا کند تا احدی بر (حضور) شما آگاه نشود﴿۱۹﴾

إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾
 مطمئناً اگر آنها بر (حضور) شما آگاهی پیدا کنند شما را سنگسار می کنند تا شما را به (اجبار)در آیین خودشان بر می گردانند و در آن هنگام هرگز تا ابد رستگار (رها) نمیشوید ﴿۲۰﴾

وَكَذَٰلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ ۖ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا ۖرَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ ۚ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا ﴿٢١﴾
  و به آنگونه (مردم را به اسرار اصحاب کهف)بر آنها مطلع ساختیم برای اینکه بدانند وعدۀ خدا حق است و ساعت (قیامت) شکی در آن نیست وقتی که کارشان در میان خودشان (در باره ی اصحاب کهف) به نزاع می کشید سپس گفتند برای آنها یاد بودی بنا کنید پروردگارشان به احوال آنها داناتر است گروه دیگری که بر کارشان چیره گی داشتند گفتند: حتماً برای آنها مسجدی بر می گیریم ﴿۲۱﴾ 

سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢﴾
 بزودی میگویند سه نفر بودند و چهارمین نفرشان سگشان بود و می گویند پنج نفر بودند و ششمین آنها سگشان بود پرتاب سنگی در ناپیداست (تیری در تاریکی) و می گویند هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگشان بود . بگو پروردگارم به تعداد آنها داناتر است به غیر از عده ای اندک کسی تعداد انها (اصحاب کهف ) را نمیداند پس با آنها (که تعداد اصحاب کهف و مدت زمان ماندنشان در غار را بدون دانش و بر اساس حدث و گمان بیان میکنند) غیر از بحثی روشن (که در قرآن آمده) در بارۀ آنها (اصحاب کهف) بگو مگو نکن  و در بارۀ آنها (اصحاب کهف) ازاحدی از آنها (مردم عادی) سوال نپرس  ﴿۲۲﴾

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا ﴿٢٣﴾
 و نگو در بارۀ چیزی که من آن را فردا انجام میدهم ﴿۲۳﴾
 إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ ۚ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَـٰذَا رَشَدًا ﴿٢٤﴾
 مگر آنکه (بگویی) اگر خدا بخواهد و هر گاه که فراموش کردی پروردگارت را بیاد آور و بگو امید است که پروردگارم من را هدایت کند تا در آگاهی از این نزدیکتر شوم ﴿۲۴﴾

 وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿٢٥﴾
 و در غارشان سیصد سال ماندند و نه (۹) را اضافه کردند ﴿۲۵﴾ 

قُلِ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا ۖ لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ ۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا ﴿٢٦﴾
 بگو خدا به آنچه (مدت زمانی که) ماندند داناتر است (دانستن) غیب آسمانها و زمین مخصوص اوست بوسیله ی آن (قرآن) بینا کن و بشنوان که برای آنها غیر از او (خداوند) ولی  وجود ندارد و او (خدا) در حکمش احدی را شریک نمی کند ﴿۲۶﴾
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿٢٧﴾
 و آنچه را ازکتاب پروردگارت بسویت وحی شد را بخوان برای کلماتش تبدیل کننده ای نیست و هرگز غیر از او پناه گاهی را پیدا نمیکنی ﴿۲۷﴾

وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿٢٨﴾
 نفس خود را با کسانی که پروردگارشان را در سپیده دمان و شامگاهان می خوانند صبور ساز خوشنودیش را می خواهند و چشمهایت را از آنها بر نگردان تا آراستگی زندگانی دنیا را بخواهی و اطاعت از کسی نکن که قلبش را از یادآوری مان غافل کردیم و از هوسهایش پیروی می کند و کارش نابودی است ﴿۲۸﴾

وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ﴿٢٩﴾
 و بگو حق از جانب پروردگارتان است و هر کس خواست ایمان می آورد و هر کس خواست کافر می شود البته ما برای ستمکاران آتشی که غبارش اطراف ان را احاطه کرده آماده کردیم و اگر درخواست نوشیدنی کنند به آبی مانند روغن گداخته به آنها نوشانده میشود که صورتهایشان را کباب می کند چه نوشیدنی بدیست و چه بد همراهی کردنی است ﴿۲۹﴾
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا ﴿٣٠﴾
  قطعآ کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند البته ما ما پاداش آنس را که عمل نیکو انجام داد را ضایع نمیکنیم ﴿۳۰﴾

أُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ ۚ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ﴿٣١﴾ 
 آنها یی که برای آنها باغهایی اقامتگاه  است که از زیر آنها جویهایی جاریست که در آن با دستبند های طلا آراسته می شوند و لباسی سبز(دوخته شده) از پارچه ای ابریشمی و پارچه ابریشمی زرباف میپوشند در آن بر تختها تکیه می دهند خوب پاداشی و خوب همراهی کردنی است ﴿۳۱﴾
 وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا ﴿٣٢﴾
 و برای آنها مثال دومرد را بازگو کن که برای یکی از آنها دوباغ انگور قرار دادیم و آن دو (باغ) را با خرما پوشاندیم و میان آن دو (باغ)را زراعتی قرار دادیم ﴿۳۲﴾

كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَيْئًا ۚ وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا ﴿٣٣﴾
 هر دو باغ خوراکیش را میداد وچیزی از دادن (محصول) کم نمی گذاشت و رودی را از میان آن دو (باغ) روان کردیم ﴿۳۳﴾

وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿٣٤﴾
 و برای او محصولاتی بود پس در حالیکه صحبت میکرد به دوست خود گفت : که من از تو مال بیشتری دارم و در تعداد نفرات از تو نیرومند تر هستم ﴿۳۴﴾
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَـٰذِهِ أَبَدًا﴿٣٥﴾
  و در حالیکه بر خود ستم کرده بود وارد باغش شد گفت من فکرش را هم نمی کردم که این باغ هرگز تا ابد نابود گردد ﴿۳۵﴾

وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا ﴿٣٦﴾
 من فکرش را هم نمی کردم که ساعت به پا داشته شود و اگر بسوی پروردگارم باز گردم (می پنداشتم) که چیزی بهتر از آن دو باغ را که دگر گون شده اند را پیدا می کردم ﴿۳۶﴾

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا ﴿٣٧﴾
 دوستش در حالیکه حرف می زد به او گفت : آیا کافر شدی به کسی که تو را از خاک سپس از نطفه ای خلق  کرد سپس تو را مردی ساخت؟﴿۳۷﴾

لَّـٰكِنَّا هُوَ اللَّـهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا ﴿٣٨﴾
 لکن او خدا پروردگار من است و احدی را با پروردگارم شریک نمی کنم ﴿۳۹﴾

 وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّـهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّـهِ ۚ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿٣٩﴾
 چه شد وقتی که وارد باغت شدی نگفتی هرچه خدا خواهد ؟ (چرا نگفتی) هیچ نیرویی نیست مگر برای خدا ؟ اگر می بینی که من کمتر از تو مال وفرزند دارم ﴿۳۹﴾

فَعَسَىٰ رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا ﴿٤٠﴾
 امیدوارم پروردگارم به من بهتر از باغ تو را بدهد و بر آن از آسمان حساب کننده ای میفرستد تا صبح کند زمینی تراشیده (بیابان)﴿۴۰﴾ 

أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا ﴿٤١﴾
 یا صبح کند در حالیکه آبش به زمین فرو رود و دیگر هرگز نمی توانی آن را طلب کنی﴿۴۱﴾  

وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَىٰ مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا ﴿٤٢﴾
 و محصولش محاصره شد و هنگام صبح دستهایش را به هم می مالید به خاطر خرجی که در آن کرده بود در حالی که چهار چوبه های آن خشک شده بود (درختان و گیاهان و زمینش) و میگوید ای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمی کردم ﴿۴۲﴾  

وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّـهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا ﴿٤٣﴾ 
 و برای اوغیر از خدا  گروهی نباشد که کمکش کنند و او یاری شده نبود ﴿۴۳﴾ 

 هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّـهِ الْحَقِّ ۚ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا ﴿٤٤﴾ 
 از آن روست که ولایت مخصوص خداست به حقیقت او در دادن پاداش بهتر است و او بهتر است در عقوبت کردن ﴿۴۴﴾ 

 وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ ۗوَكَانَ اللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا ﴿٤٥﴾
و برای آنها مثال زندکانی دنیا را بازگو کن که مانند آبی است که آن را از آسمان نازل کردیم وبا آن روئیدنی های زمین را مخلوط کردیم سپس صبح کرد خشکیده خرد شده ای که بادها آن را پراکنده می سازد و خدا بر هر چیزی قدرتمند بوده است ﴿۴۵﴾ 

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا ﴿٤٦﴾
  مال و فرزندان آراستگی زندگی دنیاست و باقی مانده هایی از کارهای شایسته نزد پروردگارت در ثواب بهتر است و بهتر در آرزوها ﴿۴۶﴾

 وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿٤٧﴾
 و روزی که کوه ها را به حرکت در آوریم زمین را میبینی که درونش را آشکار میکند و آنها را جمع می کنیم و احدی از آنها را باقی نمی گذاریم ﴿۴۷﴾
وَعُرِضُوا عَلَىٰ رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا ﴿٤٨﴾
و در صف بر پروردگارت عرضه می گردند البته پیش ما آورده شدید همانگونه که اولین بار شما را خلق کردیم در حالیکه می پنداشتید که هرگز برای شما وعده گاهی قرار نداده ایم ﴿۴۸﴾
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا ﴿٤٩﴾
 و کتاب نهاده شد و مجرمان را می بینی که از آنچه در آن (کتاب) است هراسان هستند و می گویند ای وای بر ما این کتاب را چه می شود که کوچک و نه بزرگی را باقی نمی گذارد ؟ مگر آنکه آن را شمرده است و آنچه را انجام داده اند بصورت حاضر می یابند و پروردگارت به احدی ستم نمی کند﴿۴۹﴾ 

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ۗأَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ ۚ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا ﴿٥٠﴾ 
 و آنگاه که به ملائکه گفتیم که به آدم سجده کنید و سجده کردند غیر از ابلیس که از جن بود و از دستور پروردگارش نافرمانی کرد آیا او و فرزندانش را بعنوان اولیاء خود غیر از من برمی گزینید؟ در حالیکه آنها دشمنی برای شما هستند چه بد است برای ستمگران تبدیل کردن (عوض کردن شیطان و فرزندانش بجای خدا) ﴿۵۰﴾ 
 مَّا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا ﴿٥١﴾
  آنها را هنگام آفریدن آسمانها و زمین و نه در خلقت خودشان به شهادت نگرفتم و من بر گیرنده ی گمراهان (به عنوان) یاور نیستم ﴿۵۱﴾ 
وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا ﴿٥٢﴾
 و روزی که خدا می گوید : شریکان من کسانی را که می پنداشتید صدا کنید و آنها را میخوانند و (شریکانشان) به آنها جواب نمیدهند و میان آنها باقی گذارنده را قرار میدهیم﴿۵۲﴾ 

 وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا ﴿٥٣﴾
و مجرمان آتش را میبینند و می پندارند که در آن می افتند و از آن گذر گاهی نمی یابند﴿۵۳﴾ 

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا ﴿٥٤﴾
 و البته در این قرآن از هر مثالی گذراندیم  و انسان در بیشتر چیزها جدال کننده بوده است ﴿۵۴﴾ 

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا ﴿٥٥﴾
 و مردم را منع نکرد از اینکه ایمان بیاورند وقتی که هدایت برایشان آمد و پروردگارشان را استغفار کنند مگر آنکه برایشان آمد قوانینی که برای پیشینیان آمد یا عذاب مقابلشان آمد ﴿۵۵﴾ 

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ ۚوَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ ۖ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا ﴿٥٦﴾
و فرستاده ها را نمی فرستیم مگر بعنوان بشارت دهنده ها و هشدار دهنده هایی و کسانی که کافر شدند بوسیله ی باطل مجادله می کنند تا حقیقت را باطل نشان دهند و آیات من و آنچه که هشدار داده شدند را به تمسخر گرفتند ﴿۵۶﴾ 

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ ۚ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۖ وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا﴿٥٧﴾
 و چه کسی ستم کارتر ازکسی است که به آیات پروردگارش متذکر میشود و از آن روی بر می گرداند و فراموش میکند آنچه را که دستانش پیش فرستاده البته ما بر قلبهایشان پوششی قرار دادیم که آن(قرآن) را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی (قرار دادیم) و اگر آنها را به سوی هدایت دعوت کنی آن هنگام هرگز تا ابد هدایت نمی شوند ﴿۵۷﴾ 
وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ ۖ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ ۚ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا ﴿٥٨﴾
و پروردگارت آمرزنده ای دارای رحمت است اگر (خدا) آنها را به دلیل آنچه کسب کردند می گرفت البته برای آنها در عذاب شتاب می کرد بلکه برای آنها وعده گاهی (در زمان معین) است که هرگز غیر از او گریزگاهی نمی یابند﴿۵۸﴾ 

 وَتِلْكَ الْقُرَىٰ أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا ﴿٥٩﴾
و آن شهر ها را وقتی ستم کردند هلاکشان کردیم و برای هلاکتشان وعده گاهی (زمان معینی) قرار دادیم﴿۵۹﴾ 

 وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا﴿٦٠﴾
 ووقتیکه موسی به جوان همراهش گفت : دست نمی کشم تا زمانیکه به محل جمع شدن دو دریا برسم یا اینکه زمان زیادی را سپری کنم ﴿۶۰﴾ 
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾
 و وقتی آن دو (موسی و جوان همراهش) به مکان جمع شدن دو دریا رسیدند ماهی خودشان را فراموش کردند و (ماهی) راهش را در دریا برگرفت و رفت﴿۶۱﴾ 

فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا﴿٦٢﴾
 و هنگامی که از آنجا گذشتند به جوان همراهش گفت: صبحانۀ ما را بیاور البته از این سفرمان به ما خستگی رسید ﴿۶۲﴾ 
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا﴿٦٣﴾ 
گفت : آیا دیدی آن وقتی را که  کنار آن صخره مکان گزیدیم ؟ ماهی را فراموش کردم و فراموشم نکرد مگر شیطان که به یاد آورمش و (آن ماهی)به طرز شگفت انگیزی راهش را در دریا برگرفت ﴿۴۶۳
قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ ۚ فَارْتَدَّا عَلَىٰ آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿٦٤﴾
 (موسی) گفت : آن همان چیزی (مکانی) است که ما در جستجویش هستیم و بر رد پاهای خود پیگیری کننده بر گشتند (از همان جایی که آمده بودند برگشتند) ﴿۶۴﴾ 
فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾
 و بنده ای از بنده های ما را یافتند که به او رحمتی از پیش خود داده بودیم و به او علمی را از پیش خود تعلیم کرده بودیم﴿۶۵﴾ 

قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿٦٦﴾
 موسی به او گفت : آیا پیروی تو را بکنم برای اینکه از آنچه از آگاهی به تو آموزش داده شد را به من یاد بدهی ؟ ﴿۶۶﴾ 

قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٦٧﴾
(بندۀ خدا) گفت : البته تو نمی توانی که با من صبر کنی ﴿۶۷﴾ 

وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿٦٨﴾
و چگونه صبر خواهی کرد بر آنچه برآن آگاهی نداری ؟ ﴿۶۸﴾ 

قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ﴿٦٩﴾
 (موسی) گفت بزودی اگر خدا بخواهد من را از صابران خواهی یافت و از دستور تو نافرمانی نخواهم کرد ﴿۶۹﴾ 

قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿٧٠﴾
 (بندۀ خدا) گفت : اگر می خواهی که دنبال من بیایی پس نباید در بارۀ هیچ چیز از من سوال کنی تا اینکه برایت باز گو کنم از آن یاد آوردنی را ﴿۷۰﴾ 

فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا ۖ قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا﴿٧١﴾
 سپس رهسپار شدند تا وقتی که آن دو در کشتی سوار شدند آن (کشتی) را سوراخ کرد (موسی) گفت آیا کشتی را سوراخ میکنی تا مردمش را غرق سازی ؟ واقعآ کار بدی مرتکب شدی ﴿۷۱﴾ 

قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٧٢﴾
 (بندۀ خدا) گفت :آیا به تو نگفتم هرگز نمیتوانی با من صبر پیشه کنی ؟  ﴿۷۲﴾ 

قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ﴿٧٣﴾
  (موسی) گفت : به خاطر آنچه فراموش کرده ام من را مواخذه نکن و بدلیل اشکال کارم بر من سخت نگیر  ﴿۷۳﴾ 

 فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا ﴿٧٤﴾
 سپس رهسپار شدند تا پسر بچه ای را ملاقات کردند و آن مرد او را کشت . مو سی گفت : آیا فرد بی گناهی را کشتی بدون اینکه کسی را کشته باشد ؟ واقعآ که کار ناخوشایندی را مرتکب شدی  ﴿۷۴﴾ 

 قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٧٥﴾
 آن مرد گفت : آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمیتوانی بامن صبوری کنی ؟ ﴿۷۵﴾ 

قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي ۖ قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا﴿٧٦﴾
(موسی) گفت اگر بعد از آن در بارۀ چیزی از تو سوال کردم دیگر با من همراهی نکن البته عذر و بهانۀ خوبی از جانب خود (برای ترک همراهی با تو) رساندم ﴿۷۶﴾ 

فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ ۖ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا ﴿٧٧﴾
 سپس به راه افتادند تا زمانی که به مردمی در آبادی رسیدند و از آنها غذا خواستند ولی مردم آبادی از پذیرایی کردن از آن دو سر باز زدند و در آن آبادی دیواری پیدا کردند که میخواست فرو ریزد و آن مرد آن را برپا داشت (موسی) گفت : اگر برای این کار مزدی میخواستی آیا آن را میگرفتی ؟  ﴿۷۷﴾ 
قَالَ هَـٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ۚسَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿٧٨﴾
 آن مرد گفت این (هنگام) جدایی میان من و توست بزودی تو را از تاویل انچه که نتوانستی بر آن صبر کنی آگاه میکنم  ﴿۷۸﴾ 

أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا ﴿٧٩﴾
 اما کشتی متعلق به بینوایانی بود که در دریا کار میکردند و من خواستم آن را معیوب کنم چرا که پشت سرشان پادشاهی بود که تمام کشتی های سالم را غاصبانه میگرفت ﴿۷۹﴾ 

وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا ﴿٨٠﴾
 و اما ان پسر بچه پدر و مادرش مومن بودند و پرهیز کردیم از اینکه آن درو را به طغیان و کفر به گناه وادار کند ﴿۸۰﴾ 
فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿٨١﴾
 و خواستیم که پروردگارشان به بهتر از آن و پاکیزه تر از آن (فرزندی) نزدیک تر دررحمت برای آن دو تبدیل کند ﴿۸۱﴾ 
 وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۚ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ۚ ذَٰلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴿٨٢﴾
 اما آن دیوار برای دو فرزند یتیمی در آن شهر بود و در زیر آن گنجی بود پدر آن دو کودک انسان شایسته ای بود و پروردگارت می خواست که آن دو بالغ شوند و با توان گنج متعلق به خودشان را بیرون بیاورند رحمتی از جانب پروردگارت و این کارها را با میل خود انجام ندادم (بدستور خدا انجامش دادم) آن است تاویل انچه را که نتوانستی بر آن صبور باشی ﴿۸۲﴾ 

 وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا﴿٨٣﴾
 و از تو در بارۀ ذوالقرنین سوال میکنند بگو بزودی برای شما از او یاد آوردنی را میخوانم ﴿۸۳﴾ 

إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿٨٤﴾
 ما در زمین به او قدرت دادیم و به او از هر چیزی وسیله ای دادیم﴿۸۴﴾ 

 فَأَتْبَعَ سَبَبًا﴿٨٥﴾
 و او از وسایل پیروی کرد ﴿۸۵﴾ 

حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا ۗ قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿٨٦﴾
 تا زمانی که به زمان غروب خورشید رسید چنین پنداشت که خورشید در چشمه ای گل آلود غروب میکرد و در کنار آن قومی را یافت . گفتیم : ای ذوالقرنین آیا انها را مجازات میکنی ؟ یا در بارۀ انها روش نیکویی انتخاب میکنی ؟ ﴿۸۶﴾ 

 قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا ﴿٨٧﴾
 گفت : اما انکس که ستم کرد بزودی او را مجازات می کنم سپس بسوی پروردگارش باز میگردد و او به عذابی ناشناخته عذابش میکند﴿۸۷﴾ 

وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا ﴿٨٨﴾ 
 و اما آنکس که ایمان آورد و عمل صالح انجام داد پس برا ی او پاداش نیکو است  و بزودی برایش از آسانی کارمان می گوییم﴿۸۹﴾ 

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا﴿٨٩﴾
سپس از وسایل استفاده کرد﴿۸۹﴾ 

 حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿٩٠﴾ 
 تا وقتی که به زمان طلوع خورشید رسید و متوجه شد که آن بر قومی طلوع میکند که غیر از آن (خورشید) پوششی برای آنها قرار ندادیم ﴿۹۰﴾ 

كَذَٰلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿٩١﴾
 آنگونه بود والبته ما به  همۀ آنچه پیش او بود خبر داشتیم ﴿۹۱﴾ 

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٩٢﴾
سپس از وسایل استفاده کرد ﴿۹۲﴾ 

حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿٩٣﴾
 تا وقتی بین دو کوه رسیدند در آنجا غیر از آن دو (ملت قبلی) قومی را یافت که به سختی سخن را می فهمیدند ﴿۹۳﴾ 

قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿٩٤﴾
 گفتند ای ذوالقرنین قطعاً یاجوج و ماجوج در زمین مفسد هستند و آیا اگر ما هزینۀ  آن را به تو بپردازیم میان ما و آنها مانعی را برای ما درست میکنی ؟ ﴿۹۴﴾ 

قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿٩٥﴾
(ذوالقرنین) گفت: آنچه را که درآن  پروردگارم به من قدرت داد بهتر است پس با نیرویی به من کمک کنید تا میان شما و میان آنها را ببندم ﴿۹۶﴾ 

آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿٩٦﴾
 برای من قطعات آهن بیاورید تا وقتی که شکاف میان دو کوه برابر شد گفت : در آن بدمید تا زمانیکه آن را بصورت آتشی گردانید آنگاه گفت : برایم مس گداخته بیاورید تا بر روی آن بریزم ﴿۹۶﴾ 

فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿٩٧﴾
 سپس آنها نمیتوانند بر آن (سد) مسلط شوند و نمیتوانند که آن را سوراخ کنند﴿۹۷﴾ 

قَالَ هَـٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿٩٨﴾ 
گفت این از رحمت پروردگار من است و وقتی وعدۀ پروردگارم بیاید آن را خرد و متلاشی میکند و وعده ی پروردگار من حقیقی است ﴿۹۸﴾ 

 وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ ۖ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿٩٩﴾
 و در آن روز بعضی از آنها را که در بعضی دیگر موج میزنند ترک میکنیم و در صور دمیده میشود و آنها را جمع میکنیم جمع کردنی ﴿۹۹﴾ 

 وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿١٠٠﴾
 و جهنم را در آن روز بر کافران عرضه می کنیم ﴿۱۰۰﴾

الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا ﴿١٠١﴾
 همان کسانی که چشمهایشان از یادکردن من در پوشش بود و همانهایی که نمی توانستند که بشنوند﴿۱۰۱﴾

أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاءَ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا ﴿١٠٢﴾
 آیا کافران چنین حساب میکنند که بنده های من را بغیر از من بعنوان اولیایی برای خود برگزینند البته ما جهنم را برای کافران بعنوان پیشکش آماده کردیم ﴿۱۰۲﴾

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿١٠٣﴾ 
 بگو آیا شما را به زیانبار ترین اعمال خبر دهم ﴿۱۰۳﴾

الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿١٠٤﴾
کسانی که تلاش آنها در زندگی دنیا تباه گردیده و میپندارند که آنها نیکوکاری می سازند ﴿۱۰۴﴾

أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ﴿١٠٥﴾
 آنها کسانی هستند که به آیات پروردگار و به برخوردش (با کناه کاران) کفر ورزیدند اعمالشان تباه گردیده است و روز قیامت برای آنها وزنی را بپا نمیداریم ﴿۱۰۵﴾

ذَٰلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا ﴿١٠٦﴾
بدلیل کفرشان آن جهنم کیفرشان است و آیات و رسولان من را به مسخره گرفتند ﴿۱۰۶﴾

 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿١٠٧﴾
 البته کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته کردند برای آنها باغهای بهشت پیشکش است ﴿۱۰۷﴾

خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿١٠٨﴾
در آن ساکن میشوند و از آن تغییر و تحولی نخواهند یافت ﴿۱۰۸﴾

قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿١٠٩﴾
 بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود قطعاً دریا تمام میشود قبل از آنکه کلمات پروردگارم تمام شود و اگر چه مانند آن (دریا) کمک بدهد﴿۱۰۹﴾

 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿١١٠﴾
 بگو من بشری مانند شما هستم به من وحی میشود که خدای شما خدای واحد است و هر کس که به برخورد پروردگارش (با انسانها) امیدوار است پس باید عمل کند عملی شایسته و به عبادت پروردگارش احدی را شریک نکند﴿۱۱۰﴾



الحمد لله  ۸/۵/۱۳۹۱        ۹/رمضان/۱۴۳۳    
بندۀ خدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر